در این فصل پیشزمینه معادل کلمه “Context” در زبان انگلیسی هست.
برای شروع، یک ورقه کاغذ سفید رو تصور کنید که با خودکار مشکی روی اون مینویسید. حالا اگه این کاغذ رو به یه کاغذ شطرنجی عوض کنم، نحوهی نوشتن شما و خوانایی متن تغییر میکنه. کاغذ همون کاغذه، فقط خطوطی به پسزمینهاش اضافه شده. این خطوط، پیشزمینه یا کانتکست رو تغییر میدن و محتوا به شکل متفاوتی روی اون ظاهر میشه. معمولاً ما برای نوشتن انشا از دفترچههای یادداشت با خطوط موازی استفاده میکنیم. این خطوط موازی نه تنها نوشتن رو راحتتر میکنن بلکه به خواننده هم کمک میکنن تا راحتتر خطوط رو دنبال کنه و تمرکزش بیشتر بشه. اگه شما هم مثل من نتونید روی یه ورق کاغذ سفید به صورت مستقیم و با دقت بنویسید، متوجه میشید که این خطوط چقدر کار رو راحتتر میکنن. همچنین برای بسیاری از کارها کاغذ شطرنجی مناسبتر هست.
مغز ما هم برای اینکه بتونه وظایف مختلف رو بهتر مدیریت کنه نیاز به پیشزمینه داره. در دنیای امروز که مغز انسان وظایف بسیار متنوعی رو مدیریت میکنه و با سرعت بالایی بین این وظایف سوئیچ میکنه، تغییر این پسزمینهها خیلی مهمه. برای همین احتمال اینکه با یک پسزمینه ثابت از یک وظیفه به وظیفهی دیگه جابجا بشیم خیلی زیاد میشه.
پیشزمینه مثل لباس عمل میکنه. اگه شما با لباس خواب به مهمانی یا سرکار برید، دچار مشکل میشید. رفتن به نبرد نیازمند لباس جنگیه و حضور در یک جشن ازدواج نیازمند پوشش مناسب فرهنگ و آداب و رسوم اون مراسمه.
مثلاً شما از خواب بیدار میشید و گوشی موبایلتون رو برمیدارید و یک خبر هولناک که شب گذشته در حالی که خواب بودید رخ داده رو میخونید. با خوندن این مطلب، یک پیشزمینه در ذهن شما شکل میگیره و سیستم عصبیتون تغییرات فیزیولوژیکی رو برای مواجهه با پیشزمینه آماده میکنه. حالا با این پیشزمینهی ذهنی و آمادگی فیزیولوژیکی از خونه خارج میشید و آمادهی رانندگی و رفتن به محل کار میشید. اگه شب گذشته به میزان کافی نخوابیده باشید و به دلیل دیدن خوابهای پریشان چندین بار از خواب پریده باشید، این موضوع هم مزید بر علت شده و حضور شما در اجتماع رو تحت تأثیر قرار میده.
این مثالهایی که من از انواع کاغذ زدم و سپس مثال خبر هولناک، به شکلدهی پیشزمینهی ذهنی در ذهن شما کمک میکنن.
پیشزمینه در حقیقت به نوع پیشبینی و انتظار ما از اون چیزی که قراره اتفاق بیفته، مسیر میده. مهمترین وظیفهی مغز بعد از حفظ حیات، پیشبینیه. میشه گفت این پیشبینیه که بقای ما رو تضمین میکنه. در فصل¬های آینده در مورد پیش بینی و انتظار صحبت می¬کنم.
مغز ما مدام در حال پردازش اتفاقات درون بدن و بیرون از بدنه تا پیشبینی کنه و تصمیم بگیره و این پیشبینیها در مسیر پیشزمینهی ذهنی صورت میگیرن.
سوال دیگهای که در این مبحث مطرح میشه اینه که آیا پیشزمینهی ذهنی یک بعدی و تکمقداریه؟ به نظر نمیاد که اینطور باشه.
در مثال کاغذ شطرنجی فرض کنید که میتونید رنگ کاغذ رو هم انتخاب کنید. حالا شما میتونید در دو بعد رنگ و خطوط انتخاب کنید. به همین ترتیب، در فضای ذهنی وقتی با خبر هولناک مواجه شدید میتونید خوشبینانه یا بدبینانه با قضیه برخورد کنید بر حسب نوع نگرشتون به زندگی و اعتقادات و نظامهای ارزشیتون. مثلاً ممکنه چنین جملهای در ذهن شما ظاهر بشه: «هر آنچه رخ میده باید رخ بده» یا «هر چیزی ممکنه هر زمانی رخ بده». این جملات میتونن از بار خبر هولناک کاسته یا بر اون اضافه کنن. مثلاً با خودتون بگید «این اتفاق خیلی بدیه» یا «دنیا در حال نابودیه» یا «این موضوع باعث جنگ و قحطی میشه»، قطعاً بر احساسی که تجربه میکنید و تصمیماتی که میگیرید اثر میذاره.
همونطور که خطوط و رنگها رو میتونیم به بینهایت شکل و طیف طبقهبندی کنیم، پیشزمینهی ذهنی رو هم میتونیم به ابعاد مختلف و در هر بعد به دستهبندیهای نامحدود طبقهبندی کنیم.
علاوه بر نظامهای ارزشی که خودشون میتونن چند بعدی و چند دستهای باشن، از جمله پیشزمینههای بارز دیگه میشه به عوامل موروثی، اقلیم و تجربهی زیسته اشاره کرد. البته لازم به ذکره که عوامل موروثی (یا ژنتیک که من به شکل جایگزینپذیر از هر دو لغت به فراخور استفاده میکنم) اونقدر اهمیت داره که میشه اون رو حتی در یک شاخهی مجزا در کنار پیشزمینه در نظر گرفت. منظور من تاثیریه که عوامل موروثی بر ذهن و فضای آگاهی میذاره و اون رو شکل میده.
پیش زمینه شبیه یک ماتریس چند بعدیه که لایههای تودرتو و پیچیده داره. از این رو، درک طبیعت ذهن کار دشواریه به خصوص که این ادراک توسط خود این ذهن صورت میگیره و تصور یک ماتریس چند بعدی توسط مغز انسان خیلی سخته.
تصور کنید به جای شما خود ۱۰ سالهتون مشغول شنیدن این اپیزود باشه.
به جز تفاوتهای ظاهری در قد و وزن و تفاوتهایی در چهره، چه چیز دیگهای شما رو متفاوت میکنه؟ آنچه شما رو با خود گذشتهتون، حتی خود دیروزتون متفاوت میکنه، میزان دریافت یا ادراک شماست. پس از اینکه اطلاعات حسی از طریق تجربههای مختلف مثل دیدن، شنیدن یا خوندن وارد فضای ذهنی ما میشه، فرایند پیچیدهتری در ذهن ما آغاز میشه.
در این مرحله، پیشزمینهی ذهنیمون نقش کلیدی¬ای ایفا میکنه. همونطور که یک کاغذ شطرنجی یا دفتری با خطوط موازی بستری برای نوشتن فراهم میآره، پیشزمینهی ذهنی ما هم چارچوبی رو برای تفهیم و تفسیر اطلاعات جدید تعریف میکنه.
هر تجربه جدید، با توجه به پیشزمینه ذهنی موجود، در فضای ذهنی ما تفسیر و معنا میشه. این پیشزمینه شامل دانش قبلی، باورها، ارزشها و تجربیات پیشین ماست که همگی در شکلگیری فهم ما از اطلاعات جدید دخیل هستن. به این ترتیب، حتی یک اطلاعات یکسان میتونه توسط افراد مختلف به شکلهای متفاوتی تفسیر بشه، چون هر فرد با پیشزمینه ذهنی منحصر به فرد خودش به اون نگاه میکنه.
در این فرایند، فضای ذهنی ما نه تنها بهعنوان مخزنی برای ذخیرهسازی اطلاعات عمل میکنه، بلکه بهعنوان یک محیط پویا عمل میکنه که در اون ایدهها و تجربیات به هم متصل میشن، ترکیب میشن و نوآوریها و افکار جدید شکل میدن. یادگیری، در اینجا، فراتر از حفظ اطلاعاته؛ این فرایند شامل ایجاد ارتباطهای معنادار بین اطلاعات جدید و اونچه پیشتر در فضای ذهنی ما وجود داشته، هست. بنابراین، هنگامی که چیز جدیدی رو یاد میگیریم یا ادراک میکنیم، در واقع در حال شکلدهی مجدد به فضای ذهنی خودمون هستیم، فضایی که همیشه در حال تکامل و تغییره.