توهم ارادهی آزاد
در این اپیزود، به تأثیرات ذهنی و روانی باورهای ما بر رفتارهایمان پرداخته میشود. باورهایی که بهصورت خودکار و بدون ارادهی ما در ذهن شکل میگیرند و به مرور زمان بر تصمیمگیریهای ما تأثیر میگذارند.
این اپیزود به شما کمک میکند تا درک بهتری از چگونگی تأثیر پیشزمینههای ذهنی و نظامهای ارزشی بر اعمال و رفتارهای روزمرهتان پیدا کنید و با آگاهی بیشتری به مدیریت افکار و رفتارهای خود بپردازید.
- انتشار با ذکر نویسنده و منبع باعث افتخار ما خواهد بود.
- توصیه میشود اپیزودهای ژرفا به ترتیب گوش داده شوند.
نویسنده:
منابع ژرفا:
نسخه انگلیسی:
توهم اراده ی آزاد
لینک های مرتبط با اپیزود:
اپیزودهای مرتبط در پادکست دارما:
نسخه ی متنی اپیزود:
استوار است که انسان موجودی است با اختیار و ارادهی آزاد و میتواند سرنوشت خود را انتخاب کند.
ارادهی آزاد یا Free will از دو کلمهی اراده و آزاد تشکل شده Free+Will که آن هارا جداگانه بررسی کرده و سپس به بررسی کل مفهوم خواهم پرداخت.
کلمه آزادی درزبان انگلیسی Freedom است که خود از دو لغت Free+Dom تشکیل شده است. پسوند “dom” در کلماتی مثل “freedom” و “kingdom” از واژه لاتین “dominium” گرفته شده است. “Dominium” به معنای “حکومت” یا “قلمرو” است. همانطور که هر پادشاهی قلمرو دارد وقتی در مورد آزادی صحبت میکنیم در حال صحبت در یک قلمرو هستیم. چیزی به نام آزادی بیقید و شرط و آزادی مطلق یکی دیگر از توهمات ذهن انسان است. هر زمانی که به شما ازادی جدیدی داده میشود قوانین جدیدی این آزادی را محدود میکند.
به کودکی خودتان فکر کنید٬ در عین حالی که آزاد بودید خیلی کارها را انجام دهید والدین و اطرافیانتان مدام شما را از انجام کارهایی بازمیداشتند و محدودیتهایی برای شما بوجود میآوردند. علاوه بر این ذهن شما بسیار محدود تر از ذهن کنونی شما بود و این موضوع همانطور که در فصلهای قبل توضیح داده شد به دلیل محدودیتهای ادراکی بر بستر پیشزمینههای ذهنی ما است.
حال تصور کنید که به نوجوانی رسیدهاید میخواهید آزادی داشته باشید. آیا واقعا این چنین است؟ شما به سن قانونی رسیده اید و نه تنها ناچار هستید هزاران قوانین که جامعه٬ خانواده٬ دوستان و اطرافیانتان به شما دیکته میکنند را اجرا کنید بلکه ذهنشما مدام در حال محدود کردن شما با بایدها و نبایدهایی است که نظامهای ارزشی ارائه میکند.
این موضوع نه تنها در ارتباط با آزادیهای فردی صادق است بلکه در تمامی عرصههای زندگی و در تمامی موضوعات آزادی یک امر نسبی است. آزادی مطلق و بیحد و مرز حد تناقض است چرا که خود کلمهی آزادی در خود محدودیت را جای داده و پسوند Dom در Freedom آن را به خوبی منعکس میکند. این موضوع در رابطه با آزادیهای اجتماعی نیز صادق است. اگر شما در کشوری که زندگی میکنید احساس داشتن آزادی ندارید و به کشور دیگری نقل مکان میکنید یا در فکر این موضوع هستید یکی از چیزهایی که در همان ابتدای مهاجرت با آن مواجه خواهید شد محدود شدن است. این موضوع احتمالا به خطاهای انتظار نیز ختم شده چرا که شما به هدف داشتن آزادی بیشتر نقل مکان کردید و انتظار محدود شدن را نداشتید ولی موضوع اینجاست که آزادی یعنی محدودیت. اگر شما آزادی در یک موضوع خاص پیدا میکنید نه تنها در موضوعات دیگری محدود خواهید شد بلکه آزادیهای جدید شما هم در چهارچوبهای مشخصی قرار میگیرد. مثلا اگر شما از یک کشور با محدودیتهای پوششی به کشوری که در این موضوع آزادیهای بیشتری به شما میدهد نقل مکان کنید ممکن است متوجه شوید که در موضوعاتی مثل قوانین رانندگی٬ قوانین پولی و بانکی و یا حتی ارتباطات اجتماعی آزادی کمتری دارید. اگر از محدودیتهای اینترنت و فیلتر کردن و آزادی بیان در فضای مجازی در کشور خود ناراضی هستید و به کشور دیگری که فیلترینگ وجود ندارد نقل مکان کردید و انتظار آزادی بی حد و حصر دارید باید محدودیتهای دیگری را درنظر داشته باشید مثلا نمیتوانید هر فیلم و سریال و نرمافزاری را رایگان دانلود کنید و باید حق کپیرایت را رعایت کنید٬ در کنار آن باید قوانین فضای مجازی را با دقت مطالعه کنید در غیر این صورت نقض آنها مجازاتهایی را در پی خواهد داشت و این شما را محدود میکند. ما انسانهای مدام از قلمرویی محدود به قلمروی محدود دیگری جابجای میشویم و اسم آن را آزادی میگذاریم. آزادی یک امر نسبی است و در یک قلمرو خاص معنی پیدا می کند.
اراده در مفهوم عام معمولا به توامنمندی ذهنی اتلاق میشود که فرد بر اساس آن تصمیم گرفته و آن را به یک عمل تبدیل میکند. تعاریف اراده در فلسفه ور وانشناسی و ایدیولوژیهای مختلف بسیار متنوع و زیاد است ولی من قصد ندارم در این بخش به این تعاریف بپردازم.
این فرایند در معنای عام معمولا به انسان نسبت داده میشود چرا که بسیاری معتفند که فقط انسان موجودی صاحب اراده بوده و سایر موجودات به صورت کاملا غیر ارادی این فرایندها را می پیمایند. همچنین معمولا ما در معنای عام و گفتگوی روزمره بسیاری چیزها را به ارادی و غیر ارادی تقسیم میکنیم. مثلا تپش قلب و کار کرد دستگاه گوارش و سیستم ایمنی و همهی اینها را غیر ارادی و تصمیم به نوشیدن یک فنجان قهوه یا آب را امری ارادی میپنداریم که من در این بخش این موضوع را موشکافانه بررسی خواهم کرد. من در این کتاب تعریفی از اراده و ارادهی ازاد به دلایلی که به زودی به آن خواهم پرداخت ارایه نخواهم کرد.
به عنوان مثال شما اراده میکنید که یک لیوان آب بنوشید.
همین فرایند به ظاهر ساده از میلیونها اجزای کوچک تشکیل شده که قطعا نمیتوان آنها را بررسی کرد ولی میتواند آن را به سبک سمفونی ۹ ساده سازی نمود.
پیش از آنکه حرکتی از شما در جهت نوشیدن آب سر بزند یک محتوا از نوع فکر٬ تصویر یا احساس فیزیکی مثل خشکی دهان یا افزایش دمای بدن در فضای ذهنی شما ظهور خواهد کرد. پس از ظهور این محتوا در فضای ذهنی مغز پیامی جهت اجرای این فرایند به سیستم حرکتی ارسال کرده و شما از جای خود بلند شده و سمت یخچال حرکت میکنید. حتی مغز در این فرایند تلاش زیادی را نخواهد کرد چرا که این مسیر صندلی تا یخچال را بارها پیموده و نیازی به محاسبات دقیق ندارد مگر اینکه همسر شما تصمیم گرفته باشد بطری آب را به جای یخچال در دستشویی بگذارد. در این صورت شما مسیر خودکار قبلی را طی کرده و زمانی که با عدم وجود بطری آب در یخچال مواجه شده و درد خطای انتظار را تجربه کردید و کمی غر زدید یا عصبانی شدید به سمت دستشویی مسیرتان را تغییر خواهید داد. جایگزین شدن مسیر جدید ممکن است چند روز یا حتی چند هفته طول بکشد. حتی شما در زمان راه رفتن یا برداشتن آب یا بردن آن به سمت دهانتان تلاش زیادی نمیکنید چرا که تلاشهایتان را در همان ابتدایی ترین سالهای زندگی خود کردهاید و مغز عزیزتان برای اینکه کمترین انرژی را مصرف کند آنها را به خلبان خودکار شما واگذار نموده است.
زمانی که آب خنگ و گوارا را نوش جان کردید هم پیامی در جهت رفع احساس تشنگی صادر خواهد شد و دیگر شما قادر نخواهید بود بیش از مقدار مشخصی آب بنوشید. اگر اینکار را نمیکرد احتمالا شما با چند لیتر آب اضافی تا کنون چندین بار خودتان را به کشتن داده بودید.
حال بیاید بخشهای ارادی و غیر ارادی تمام این فرایند را بررسی کنیم:
بخش اول «ظهور افکار و احساسات و نمودهای فیزیکی تشنگی»: احساس تشنگی و نمودهای فیزیکی آن کاملا غیر ارادی در فضای ذهنی شما ظاهر میشود. تصاویر و افکاری که شمارا به سمت یخچال سوق میدهد نیز بدون ارادهی شما در ذهنتان ظاهر شده و حتی در حالی که مشغول اسکرول کردن شبکهاجتماعی خود هستید بدون اینکه سرتان را بالا بیاورید مثل یک زامبی تمام عیار قادر خواهید بود این مسیر را طی کرده و احساس تشنگی خود را سیراب کنید.
بخش دوم «حرکت به سمت یخچال»: همانطور که پیشتر توضیح دادم راه رفتن و حتی انتخاب مسیرهای مختلف برای رسیدن به یخچال نیز غیر ارادی و توسط خلبان خودکار مغز شما انجام میگیرد مگر آنکه به هردلیلی مثل تغییر دکوراسیون توسط همسرتان مجبور باشید مسیرتان را تغییر دهید. در این شرایط مغز سیگنالهای جدید را برای انتخاب مسیر جدید ارسال کرده و این موضوع نیز به شکل غیر ارادی و توسط سامانههای پیچیدهی مغزتان انجام میگیرد.
بخش سوم «برداشتن لیوان و نوشیدن آب» مشخصا این عمل هم چون از همان سالهای نخست زندگیتان تکرار شده بدون هیچ ارادهای و به شکل کاملا خودکار صورت میگیرد. دست شما لیوان را گرفته و به میزان کافی عضلات شما منقبض میشود. اگر اندکی کمتر منقبض شود لیوان از دست شما رها شده و اگر بیش از اندازه عضلات منقبض شوند لیوان در دستان شما خرد خواهد شد. کسانی که تجربهی راه رفتن در خواب و نوشیدن آب داشتهاند به خوبی میدانند که این فرایند چقدر دقیق و بدون نقص حتی در حین خواب قابل اجرا است.
بخش چهارم «توقف نوشیدن آب» به این فکر کنید که همانطور که در حال نوشیدن آب هستید بخشی از مغزتان که فرمان توقف را صادر میکند به یکباره از کار بیفتد. چه اتفاقی خواهد افتاد. شما آنقدر آب مینوشید تا این موضوع به خدای ناکرده خفهشدنتان بینجامد. بنابراین یک سامانهی بسیار دقیق دیگر میزان آب موجود در شکمتان را اندازه گیری کرده و شما را از نوشیدن بیش از اندازه باز میدارد. این کار کاملا غیر ارادی بوده و دقیقا مشابه تپش قلب و تغییر دمای بدن توسط مغز مدیریت میشود.
ما معمولا زمانی دچار توهم داشتن اراده میشویم که تصمیم میگیریم آب ننوشیم و روزه بگیریم یا مثلا برای اینکه به من ثابت کنید که شما موجودی با اراده هستید همین الان از جای خود بلند شده و به جای رفتن به سراغ یخچال از شیر آب آشپزخانه آب مینوشید. به نقطهی حساس ماجرا رسیدیم لطفا شش دنگ حواستان را به من بدهید.
بیایید سناریوی دوم یعنی لجبازی با من و نرفتن به سراغ یخچال و نوشیدن اب از شیر آشپزخانه را در نظر بگیریم. اکثر فرایندها در این مسیر مشابه است٬ شما بارها از شیر آب آب نوشیدید و این کار به یک فرایند خودکار تبدیل شده تنها بخشی که احتمالا شما را گمراه کرده تصمیمی است که رفتن به سمت یخچال را به رفتن به سمت شیر آب سوق داده است. سوالی که من از شما دارم این است که این فکر از کجا وارد ذهن شما شد یا به عبارت دیگر این محتوا به چه شکل در فضای ذهنی شما ظاهر شد؟
جواب بازمیگردد به توضیحات من در بخشهای قبلی. پیشزمینههای ذهنی.
افکار لجبازانه برای اثبات ادعای خود و دفاع از باورهایتان به صورت غیر ارادی و خودکار در فضای ذهنی شما ظاهر میشود. چه این افکار بستن این کتاب یا متوقف کردن شنیدن اراجیف من باشد چه رفتن به سمت آشپزخانه برای اثبات داشتن اراده. اگر حتی برای چند ساعت در زندگیتان مراقبه کرده باشید قطعا میدانید که افکار و احساسات به شکل مداوم و بدون اراده در فضای ذهنی ظاهر میشوند. شما میتوانید پس از ظاهر شدن آنها به فکری که هماکنون در حال پردازش است یا چند ثانیه قبل تمام شده توجه کنید ولی اینکه فکر به ذهن شما خطور کند امری است غیر ارادی.
حال با همهی این تفاسیر کدام بخش آب خوردن شما با اراده شما صورت گرفته است؟
حال بیایید موضوع روزه گرفتن را در نظر بگیریم. شما با ارادهی راسخ خودتان تصمیم میگیرید از صحر تا افطار آب ننوشید. این کار را بارهای انجام دادید و هم اکنون با افتخار به من اثبات میکنید که شما از ارادهی آزاد برخواردار هستید و میتوانید هروقت بخواهید از نوشیدن آب صرف نظر کنید. بسیار عالی بیایید باهم این سناریو را بررسی کنیم.
زمانی که تصمیم میگیرید که روزه بگیرید چه اتفاقی در ذهنتان رخ میدهد؟
روزه گرفتن معمولا به نظامارزشی و باورهای شما مرتبط است بنابراین آن را یک کار معنوی٬ یک الزام یا حتی یک کار مفید برای سلامتیتان میدانید. در پس هرکدام از این باورهای شما روایتهای متعدد و تاییدات زیادی توسط نظام ارزشی و ایدئولوژیک شما نهفته است که در بخش باورها به تفصیل شرح دادم. حتی حضور این نظامهای باورمند نیز بدون ارادهی شما کار میکنند چرا که بخشی از پیشزمینههای ذهنی شما بدل شده و شما آنهارا کنترل نمیکنید بلکه معمولا آنها رفتارهای شمارا کنترل می کنند. همانطور که توضیح دادم وظیفهی نظامهای ارزشی٬ ارزشگزاری اعمال رفتار ماست.
حال چه اتفاقی در ذهتان میافتد. یک فکر دیگر مبنی بر روزهداری ظاهر شده و مغز شما دستور میدهد تا احساس تشنگی و نمودهای فیزیکیاش را سرکوب کنید. این فرایند بالا-به۰پایین مغز (Top-Down Mechanism) در بسیاری موارد مارا به اشتباه به توهم داشتن ارادهی آزاد سوق میدهد در صورتی که یک فرایند موازی دیگر توسط همین مغز عزیز است. دقیقا مشابه اینکه ما به شکل توهمگونهای می پنداریم که موجودات آگاهی هستیم چون میتوانیم افکار و احساسات خود را مشاهده کنیم در صورتی که این هم یک نظام موازی دیگر مغز است که میتواند نورافکن تمرکز را بر روی محتوای ظاهر شده در فضای آگاهی بیاندازد. در مورد توجه آگاهانه ( معادل Conscious Attention در زبان انگلیسی که آن را Consciousness نیز میخوانند ) به تفصیل در بخشهای آینده توضیح خواهم داد.
فرایند بالا به پایین مغز که آن را بخش پیشاپیشانی (Prefrontal Cortex) با همنوازی سیستم لیمبیک و بخشهای دیگر مدیریت میکند فرایندی است که در آن بخشهایی از بدن را که این سیستم اجازهی کنترل دارد را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال این بخش میتواند کنترل اعضای خارجی بدن مثل دست و پا و اجزای چهره را در دست بگیرد ولی نمیتواند قلب را از تپش یا معده را از ترشح اسید وا دارد. چیزی که ما اراده میخوانیم فقط کارکرد این سیستم است که من آن را سیستم بالا به پایین نامیدم.
توضیحات نوروساینسی کامل این بخش در انتهاب کتاب موجود است.
این فرایند میتواند حتی شما را از نوشیدن آب برای همیشه منصرف کرده تا حدی که مهمترین وظیفهی مغز که حفظ بقای شماست را فدای آن چه ما باور مینامیم کند. همین سامانهی جذاب است که فرایند اعتصاب غذا را مدیریت کرده که ممکن است منجر به مرگ فرد در جهت تحقیق آرمانهای او شود. نظامهای ارزشی باورمند و ایدئولوژیک از این بخش مغز برای سرکوبکردن بسیاری از نیازهای انسانی استفاده میکنند. از کشیشی که دست رد به سینهی تولید مثل زده تا مرتازی که شکنجههای شدید جسمی حتی کوچکترین تاثیری بر عکسالعملهای غیر ارادی او نداشته همه توسط این نظام بالا به پایین مغز مدیریت میشود که گاه ما آن را به اشتباه اراده میخوانیم در صورتی که این سامانه نیز توسط پیشزمینههای ذهن ما هدایت میشوند.
حال بیایید یک آزمایش ساده را که میتواند به درک عمیقتر فرایند بالا به پایین مغز کمک کند باهم انجام دهیم. لطفا نفستان را برای ۱۰ ثانیه حبس کنید تا ده بشمارید و بعد اجازه دهید ریتم تنفستان به حالت طبیعی برگردد. لطفا این کار را انجام دهید چون درک این مطلب بسیار مهم است.
چه اتفاقی رخ داد. با خواندن یا شنیدن جملهی من یک محتوا در فضای آگاهی شما ظاهر. احتمالا شما یا نفستان را حبس کردید یا به درخواست من بیتوجهی کردید و این کار را انجام ندادید یا شاید هم مجددا لجبازی کرده باشید این موضوع کاملا بسته به پیشزمینههای ذهنی شما دارد.
در حالت اول پس از ظهور محتوا که از شما خواسته شده این عمل را انجام دهید یک دستور بالا به پایین توسط مغز شما صادر شده و شما نفستان را حبس کردهاید. در حالت دوم زمانی که محتوای درخواست شده در فضای آگاهی ظاهر شده بخش دیگری از مغزتان این درخواست را نادیده گرفته و به خواندن یا شنیدن متن ادامه دادید.
حال سناریو دیگری را در نظر بگیرید که من به شما میگویم اگر هر روز صبح که از خواب بیدار میشوید برای ۱۰ ثانیه نفستان را حبس کرده و بعد رها کنید و این کار را برای همیشه ادامه بدید نه تنها در تمام روز احساس شادابی می کنید بلکه باعث میشه ۱۰ سال به عمرتون اضافه بشه. و بعد هم چندین دلایل علمی و تحقیقات مختلف را پشت سرهم ردیف کنم و عدهی زیادی را هر روز در شبکههای اجتماعی خودتان ببینید که عمل را تکرار میکنند و نتایج چشمگیر آن را در احساس روزمرشان گزارش میکنند به این ترتیب شما هر روز صبح ۱۰ ثانیه نفستان را حبس میکنید. شاید هم پیش خودتان بگویید ۱۰ ثانیه حبس کردن نفس که هیچ ضرری ندارد٬ اگر این داستان راست باشد ۱۰ سال به عمرم اضافه شده. دیگران هم که راجب احساس شادابی و پرانرژی بودن صحبت میکنند پس چرا اینکار را انجام ندهم. سپس این موضوع به یک عادت روزمره مثل مسواک زدن تبدیل میشود و ادامهداستان.
در این سناریو شما باور کردید که این کار برایتان مفید است و ممکن است اثرات دارونما که راجع به آن مفصل صحبت خواهم کرد حتی باعث احساس بهتر و شادابی شما در روز شود. حال بیایید این سناریو را کمی موشکافانه بررسی کنیم: یک فکر کاملا تخیلی که زادهی ذهن من بود به صورت محتوای دانش دست دوم در فضای ذهنی شما ظاهر شد. شما به من تا حد زیادی اعتماد دارید ولی مشاهدهی انجام این کار توسط دوستان و دیگران در شبکههای اجتماعیتان مهر تاییدی بر این موضوع خواهد بود. شما همانند مثال لکلک یک محتوای جدید دریافت کردید و با تکرار و تایید دیگران آن را به یک باور تبدیل نمودید. حال این باور یک چرخهی بالا به پایین را به وجود میآورد. هر روز که از خواب بیدار میشوید مغز عزیزتان با باز کردن یک فکر همانند پنجره های مزحرف پاپ-آپ وب به شما یادآوری میکند که باید این کار را انجام دهید. فرمان بالا به پایین را صادر شده و شما نفستان را حبس میکنید. در این میان ممکن است بعضی روزهای فراموش کنید که نفستان را حبس کنید و بعد از بازکردن اینستاگرامتان و مشاهده خیلی عظیمی از دوستان و آشنایان که عمل مسخرهی حبس کردن نفسشان را پست میکنند چرا که نگرانند که مبادا چیزی را از دست دهند با خطای انتظار فراموش کردن مواجه شده و سریع این کار را انجام میدهید تا مبادا زمان آن نگذرد چون پس از ساعت ۱۲ ظهر به بعد مثل کفشهای سیندرلا ممکن است اثر معجزهآسای حبس نفس ناپدید شود.
اگر اینکار را برای مدتی انجا دهید هماهنند مسواک زدن این موضوع هم از حالت به بالا به پایین به خلبان خودکار مغزتان واگذار شده و دیگر بدون نیاز به یادآوری و آنچه ما اراده مینامیم این کار را تا روز آخر زندگیتان ادامه خواهید داد.
این فرایند جالب مغز برای واگذار کردن کارها به خلبان خودکار بسیار مفید و کاربردی است. کافیست روزهای اولی که تلاش میکردید رانندگی یادبگیرید و مجبور بودید گاز و کلاچ و دنده و فرمان را همزمان حرکت دهید به یاد بیاورید. البته احتمالا نسل جدید چیزی به نام کلاچ و دنده ندارند و اگر چند سال آینده این کتاب را بخوانید که همهی خودرو ها واقعا خود-رو یا خودران شدهاند هم شاید با خودتان بگویید چقدر عجیب که قبلا مردم باید رانندگی یادمیگرفتند و امتحان میدادند٬ بگذریم داشتم میگفتم که این موضوع بسیار سودمند است چرا که شما مجبور نیستید به همهی اینها فکر کنید و میتوانید در حین رانندگی پادکست گوش کرده و همزمان در مقابل آینه آرایش کنید.
حال که با فرایند بالا به پایین مغز و خلبان خودکار تا حدی آشنا شدید بیاید کلمهی اراده-آزاد را بررسی کنیم. این کلمه به معنای عام به این موضوع اشاره دارد که انسان به دلیل داشتن اراده میتواند سرنوشت خود را رقم زده و زندگی خود را جهت دهد. برای همین کل نظام جزا و پاداش نیز بر همین اصول بنا شده که تمام اعمال و رفتار یک فرد ارادی بوده و این فرد انتخاب کرده که این اعمال و رفتار را از او سر بزند در صورتی که همانطور که در مثالهای فوق توضیح داده شد هیچ یک از اعمال و رفتار ما ارادی نیست. رفتار و اعمال ما از ظهرو محتواهایی مثل افکار و احساسات بر بستر پیش زمینههای ذهنی مثل اعتقادات و باورهای ما و حتی ژنتیک ما سرچشمه گرفته و بدون هیچ ارادهای انجام میشود.
این مسئله نه تنها به این معنی نیست که هرکسی هرکاری که در جامعه انجام داد توجیح پذیر بوده و نیازی به نظامهای تنبیه و پاداش نیست بلکه دقیقا بالعکس این موضوع نشان میدهد که چقدر پیشزمینههای ذهنی که حاصل نظامهای آموزشی و ارزشی و اعتقادی است از اهمیت بالایی برخورد است. این نشاندهنده این است که تنبیه و پاداش بخشی از مسیر یادگیری است که در بخشهای قبل به تفصیل توضیح داده شد. زمانی که شما برای دزدین شکلات خوشمزه به سمت کمد خوراکیها حرکت کردید و برای اینکار تنبیه شدید اولین قدمهای یادگیری موضوعی که دزدی و دستبرد زدن در جامعه خواه کوچک در حد خانواده و خواه بزرگ در حد جامعهی جهانی باشد قابل پذیرش نیست. اینکه از کودکی ارزشهایی مثل سلامتی و کمک به دیگران و خشنودی پدر و مادر و حتی لکلک را آموختید بر رفتار شما در اجتماع سایه انداخته و تکتک تصمیمات شما را به شکل غیرارادی جهت میهد. این که افرادی از یک اختلال عصبی یا ترامای حل نشده کودکی رنج می برند که آنهارا را به تجاوز و خشونت و فجایعی مثل کشتار دستهجمعی سوق میدهد نشاندهنده نیاز مبرم به آموزش و درمان است و پیدا کردن راهحلهای اساسی است نه اعتقاد به جبر و پذیرش و بی تفاوت بودن به آنچه رخ میدهد.
بسیاری از درگیریهای بین معتقدین به ارادهی آزاد و مخالفین آن در همین جا صورت میگیرد که اعتقاد به داشتن یا نداشتن ارادهی آزاد ما را به تصمیمات متفاوتی سوق میدهد در صورتی که از نظر من چه شما به ارادهی آزاد اعتقاد داشته باشید چه نداشته باشید به این موضوع که آموزش و نظامهای ارزشی و ژنتیک و اختلالات مختلف بر رفتار و عملکرد ما تاثیر میگذارند هم عقیدهایم بنابراین آنچه من در این بخش شرح دادم به هیچ عنوان در جهت رها سازی افراد در جامععه و بی قید و بندی نبوده بلکه بالعکس تاکید بیش از پیش به اهمیت آموزش و اهمیت محتوای ذهن و پیشزمینههای ذهنی و تلاش دوچندان برای آموزش صحیح و مداوم و درمان اختلالات ذهنی است.
کاری که هم اکنون ما در کنار هم با خواندن کتاب درحال انجام دادنش هستیم یعنی یادگیری نیز بخشی از این فرایند مهم است. همانطور که در بخشهای قبل شرح دادم یادگیری نیازمند مطالعه و مشاهده٬ تمرین و مواجهه با انواع خطاهای پیشبینی و تکرار مجدد است.