پرش لینک ها

سخاوتمندی

در این اپیزود، مفهوم سخاوتمندی و نقش آن در تقویت پیوندهای اجتماعی بررسی می‌شود. از دیدگاه‌های زیست‌شناختی و روان‌شناختی، تأثیر سخاوت بر مسیر پاداش مغز و فعالیت‌های مرتبط با همدلی و تعاملات انسانی تحلیل می‌گردد. همچنین، عوامل فرهنگی، ژنتیکی و تجربیات زندگی که می‌توانند شدت و نحوه بروز سخاوتمندی را تعیین کنند، مورد بحث قرار می‌گیرند.

  • انتشار با ذکر نویسنده و منبع باعث افتخار ما خواهد بود.
  • توصیه می‌شود اپیزودهای ژرفا به ترتیب گوش داده شوند.

منابع اپیزود:

نسخه انگلیسی:

ژرفا (Wisdorise)

تلگرام

Telegram

کست باکس

Castbox

اپل پادکست

Apple Podcast

اسپاتیفای

Spotify

سخاوتمندی

لینک های مرتبط با اپیزود:

نسخه ی متنی اپیزود:

چند وقت پیش یکی از همکارانم که از ابتدای این کتاب با من همراه بود، براش دغدغه‌ای بوجود امده بود. اون به من گفت که از نظر اون اعتقاد نداشتن به اراده‌ی آزاد و محدود کردن همه چیز به کار کرد مغز و سیستم عصبی ،نه تنها باعث بی‌معنی شدن اخلاق میشه ،بلکه دیگه انسان با ربات تفاوتی نخواهد داشت. چه چیزی باعث میشه من از دیگران تشکر کنم و چه چیز باعث میشه من سخاوتمند باشم!؟

از اونجایی که فکر می‌کنم این سوال ها برای خیلی ها پیش در خلال این بخش سیع میکنم اون‌ها رو پاسخ بدم.
قبل ازهرچیز توجه شما رو جلب میکنم به اونچه در بخش باور‌ها در مورد شکل‌گیری یک باور و در پی‌اون ساخت ارزش‌ها و در نهایت، اخلاق شرح دادم. پیش از اون هم به مسیر پاداش ‌و تنبیه اشاره کردم و توضیح دادم که چطور تنبیه و پاداش در ساخت باور‌ها و همچنین ساخت نظام‌های ارزشی نقش داره.

من در این کتاب از کلمه‌ی سخاوت و دهش به صورت جایگزین پذیر استفاده میکنم. این کلمه معادل Generosity در زبان انگلیسیه و اون رو میشه به عنوان تمایل به بخشیدن منابع، دانش٬ زمان، انرژی، یا حمایت به دیگران بدون انتظار بازگشت مستقیم تعریف کرد. در ادامه توضیح میدم که چرا من از کلمه‌ی مستقیم در این تعریف استفاده کردم .

دهش یکی دیگه از رفتار‌هایی هستش که میشه اون رو به عملگر مراقبت نسبت داد یا به صورت جداگانه اون رو یک عملگر مجزا تعریف کرد. این عملگر‌ها وجود خارجی ندارن و یک ژن خاص مسئول اون‌ها نیست بلکه من برای تفهیم موضوع از کلمه‌ی عملگر استفاده می‌کنم. این عملگر در انسان و دیگر نخستیان و بسیاری دیگر از موجودات زنده به چشم می‌خوره وارزش تکاملی داره به این معنی که می‌تونه باعث حفظ بقای یک گونه و انتقال ژن‌ها به نسل بعد بشه.
عملگر دهش در انسان‌ها مثل هر عملگر دیگه ای بر بستر فرهنگ و زمانه دستخوش تغییر شده و شدت و ضعف و نحوه‌ی اجرای گوناگونی به خودش میگیره. مغز در شرایط عادی بابت انجام یک فعالیت که توسط یک عملگر هدایت میشه مسیر پاداش رو فعال میکنه و باعث بوجود امدن لذت میشه. منظور از شرایط عادی شرایطیه که مغز و سیستم عصبی شامل هورمون‌ها و نوروترنسمیتر‌ها به شکل متعادل و سالم به فعالیت‌ خودشون ادامه میدن ، بدون اینکه تحت شرایط خاصی دچار اختلال یا بیش فعالی و کم فعالی باشند ،مثل شرایط استرس‌زا یا ترامای شدید.

من به همکارم توضیح دادم که هرباری که من به هرنحوی که در پیش‌زمینه‌های ذهنی من تعریف شده باشه، دهش یا عمل سخاوتمندانه انجام میدم بابت اون مسیر پاداش مغز من فعال شده و باعث بوجود آمدن احساس خوب میشه. بنابراین این کار رو تکرار میکنم . مغز من در این مسیر نیازی به اراده‌ی آزاد نداره، بلکه همانطور که خوردن کروسان یا دستبرد زدن به کمد خوراکی ها در من احساس خوبی ایجاد می‌کنه٬ دهش هم مشابه این احساس رو بوجود میاره.
این مسیر پیش از اینکه نظام‌های ارزشی در ذهن بوجود بیایند شروع به کار می‌کنه و رفتار‌های سخاوتمندانه رو میشه به سادگی در کودک انسان و سایر نخستیان مشاهده کرد.
با گذر زمان و تاکید نظام‌های ارزشی مختلفی که من در اون‌ها عضو شده‌ام بر سخاوتمندی٬ این عملگر به یک ارزش مهم در زندگی من تبدیل میشه. چه نظام ارزشی از طرف یک نظام ایدئولوژیک ارائه شده باشه ٬ چه نظانمهای ارزشی غیر ایدئولوژیک٬ چه شما خودتون اون رو طراحی کرده باشید٬ می‌تونن دهش رو به عنوان یک ارزش در زندگی شما جاری کنن. مثل همه‌ی ارزش‌ها شما با حرکت در جهت اون‌ها پاداش دریافت میکنید و احساس خوبی رو تجربه می‌کنید. از طرف دیگه انجام کاری که در جهت ارزش‌های ماست به زندگی ما معنی میده. این موضوع رو هم با جزئیات در بخش باور‌ها توضیح دادم.
علاوه بر ‌اینها،‌ من یک نگاه نادوگانه هم به موضوع دهش دارم که میتونه ارزش تجارب عرفانیِ نادوگانه رو مشخص کنه. من در فصل قبل در مورد چیستی تجارب نادوگانه و جژئیات اون به تفصیل توضیح دادم.
زمانی که شما در یک تجربه‌ی نادوگانه درک می‌کنید که هیچ خود یا سلفی وجود نداره و هیچ تفاوتی بین تجربه و تجربه‌گر نیست به سادگی قادر خواهید بود مرزگذاری‌های رایج بین خودتون و دیگران رو کنار بزارید و دیگران و طبیعت رو بخشی از کل واحد یا به عبارت دیگه جلوه‌ای از حقیقت نادوگانه در نظر بگیرید. در این شرایط شما نمی‌تونید هیچ تفاوتی بین خودتون و دیگران قائل بشید و دهش رو نه فقط به دلیل لذت بخش بودن این عمل و دریافت پاداش ،بلکه به دلیل نوع نگاه عرفانی هم انجام میدید.

پرسیدی که چرا ما باید تشکر و قدردانی انجام بدیم. تشکر و قدردانی ام نوعی پاداش به شخصی که دهش انجام داده یا برای ما تلاشی به خرج داده محسوب میشه ،که باعث فعال شدن مسیر پاداش در اون میشه.
دریافت پاداش چه به صورت کلامی٬ چه به صورت فیزیکی مثل نوازش٬ چه به صورت شکلات سوئیسی خوشمزه برای ما لذت بخشه و هر عملی که ما بابت اون پاداش دریافت کنیم رو تکرار، و از هر عملی که در مقابل اون تنبیه دریافت کنیم دوری خواهیم کرد.
مشابه این موضوع رو نه تنها در مورد انسان‌ها ،بلکه میشه به سادگی در سایر حیوانها از جمله سگ‌ها به وضوع مشاهده کرد. تمام روش‌های آموزشی به سگ‌ها بر پایه ارائه‌ی جایزه و تنبیه شکل میگیره . این موضوع در کودک انسان هم صداقه ٬ کافیه مثال دستبرد زدن به کمد خوراکی ها رو در بخش باور‌ها مجدد مرور کنید.
دلیل اینکه من از دیگران قدردانی می‌کنم اینه که با این کار به اون‌ها پاداش میدم و باعث میشم عملی که برای من خوشایند بوده رو مجدد تکرار کنن.
من به اون گفتم «شما کدوم ربات رو سراغ دارین که با دریافت پاداش عملی رو بیشتر انجام میده؟ کدوم ربات عملگر‌های ژنتیکی مراقبتی داره که با نظام‌های ارزشی در هم میامیزد و نظام‌های اخلاقی رو میسازن؟
نداشتن اراده‌ی آزاد هیچ ارتباطی با تبدیل شدن انسان به ربات نداره ،بلکه نشون میده که مغز انسان یک سیستم بسیار پیچیده‌ست که علاوه بر شبات‌هایی که با حیوانات در مسیر پاداش و تنبه داره ولی تفاوت‌های اساسی داره که حاصل باور‌ها و نظام‌های ارزشی تودرتو هستش.

از سوی دیگه دهش پینوند‌های اجتماعی رو به شدت تقویت می‌کنه و باعث بوجود آمدن شبکه‌های حمایتی میشه. کسانی که به دیگران دهش می‌کنند، از حمایت اون‌ها برخوردار میشن ،چرا که دهش یک عدم تعادل در ذهن فرد مقابل بوجود میاره ،که باید به نحوی جبران بشه . این جبران میتونه انجام یک کار جبرانی برای فرد سخاوتمند باشه یا از نوع حمایت و تایید باشه.

من به اون گفتم که می‌تونه به سادگی یک آزمایش ترتیب بده و حتی اثر دهش رو در پیوند‌های اجتماعی بین کودکان که هنوز نظام‌های ارزشی باورمندی ندارند آزمایش کنه.
کافیه دو گروه متشکل از ۴ تا۶ کودک که همدیگه رو نمی شناسن ایجاد کنید. در هرگروه به یکی از کودکان چند شکلات بدید. از یکی از کودکان بخواید که همه‌ی شکلات‌ها رو به تنهایی بخوره و به هیچ عنوان به کودکای دیگه چیزی نده. از گروه دیگه بخواید که شکلات‌هاش رو بین افراد گروه تقسیم کنه.
و بعد رفتار کودکای دیگه رو با این دو کودک در دو گروه بررسی کنید. حتی میتونید به سادگی حمایت دیگه کودکای رو از کودک سخاوتمند در شرایط مختلف رومشاهده کنید.
این آزمایش به ظاهر ساده به خوبی نشون میده ، چگونه دهش می‌تونه حتی بین کودکانی که هنوز اخلاق در اون‌ها به شکل باید و نباید‌های نظام‌های ارزشی بوجود نیامده ،ارتباطات اجتماعی قدرتمندی بوجود بیاره.

(من در یک اپیزود در دارما موتیویشن اهمیت این شبکه‌های انسانی و پیوندهای اجتماعی رو شرح دادم که لینکش رو براتون داخل توضیح گذاشتم.)

در جوامع شکارچی-گردآورنده، افرادی که غذا یا منابع خودشون رو به اشتراک می‌گذاشتند، معمولاً حمایت اجتماعی بیشتری از گروه دریافت می‌کردند. این رفتار می‌تونه به شکل انتخاب خویشاوند:
(Kin Selection) یا نوع‌دوستی متقابل (Reciprocal Altruism) توضیح داده بشه .
• انتخاب خویشاوندی: کمک به افراد نزدیک (مثل خانواده) باعث افزایش احتمال بقای ژن‌های مشترک میشه.
• نوع‌دوستی متقابل: یعنی افرادی که سخاوتمند بودند، در بلندمدت از دیگران حمایت دریافت می‌کردند.

اگر هنوز اطلاعات کامل در مورد تکامل یا فرگشت ویا اصطلاحات تکاملی که من ازش اصتفاده میکنم ندارید ،ازتون میخوام اپیزودهایی که در مورد تکامل ضبط کردیم رو گوش بدید٬ لینک اونا هم در توضیحات براتون گذاشتم

سخاوتمندی اغلب با فعالیت در بخش‌های خاصی از مغز مرتبطه:
• هنگامی که فردی سخاوتمندی می‌کنه، دوپامین در نواحی مختلف مسیر پاداش ترشح میشه.
• قشر پیشا پیشانی میانی (Medial Prefrontal Cortex) مسئول پردازش احساس همدلی و تصمیم‌گیری درباره رفتار اجتماعیه. فعالیت بیشتر در این ناحیه با تمایل به کمک به دیگران مرتبطه.
• آمیگدالا: در مواردی که سخاوتمندی با احساسات قوی (مثل همدلی) تحریک میشه، آمیگدالا نقش مهمی رو ایفا میکنه .

اکسیتوسین و وازوپرسین، دو نوروپپتید کلیدی هستند که در رفتارهای اجتماعی و تعاملات انسانی نقش مهمی ایفا می‌کنند. اکسیتوسین که از هیپوتالاموس ترشح میشه و در بخش‌های مختلف مغز فعاله ، تأثیر عمیقی بر ایجاد اعتماد، همدلی، و همکاری داره. این ماده با کاهش فعالیت آمیگدالا، که مرکز پردازش ترس و اضطراب در مغزه ، و افزایش فعالیت قشر پیش‌پیشانی میانی، تصمیم‌گیری‌های اجتماعی همدلانه رو تسهیل میده . از سوی دیگه، وازوپرسین که ساختاری مشابه اکسیتوسین داره، بیشتر در رفتارهای حفاظتی و قلمرویی نقش‌آفرینه. در حالی که اکسیتوسین پیوندهای اجتماعی رو تقویت می‌کنه، وازوپرسین به رفتارهای مرتبط با حفاظت از خانواده و گروه می‌پردازه.
این دو ماده، در تعامل با همدیگه، سیستم پیچیده‌ای از رفتارهای اجتماعی رو شکل میدن که از همدلی و سخاوتمندی گرفته، تا رفتارهای رقابتی و دفاعی رو شامل میشه.

سخاوتمندی به انسان محدود نیست. نمونه‌های جالبی از رفتارهای سخاوتمندانه در حیوانات میشه مشاهده کرد:
• شامپانزه‌ها: غذا یا ابزارها رو به اشتراک میگذارند.
• دلفین‌ها: به همنوعانشان کمک می‌کنند تا به سطح آب برسند.
• پرندگان: رفتارهایی مشابه سخاوتمندی در نگهداری از جوجه‌های دیگران نشون میدن.

حالا ممکنه این سوال پیش بیاد که ،چرا بعضی انسان‌های سخاوتمند تر از انسان‌های دیگه هستند و چرا برخی از افراد بسیار خصیص هستند؟
پاسخ به این سوال هم ،مثل تمام سوالاتی که در این کتاب مطرح میشه ساده نیست و نباید به اونها جواب‌های تک‌بعدی ساده سازی شده داد. به زبان این کتاب میشه گفت : ما انسان‌ها پیش‌زمینه‌های ذهنی متفاوتی داریم که مثل یک ماتریس چند بعدی پیچیده‌ هستند. ژنتیک٬ تجربه‌ی زیسته٬ فرهنگ و آموزش در سطح خانواده و جامعه٬ نظام‌های ارزشی باورمند و تراماهای زندگی می‌تونن به شدت به نوع کارکرد این عملگرها ،روی هر فرد تاثیر بگذارن. طیف سخاوتمندی هم مثل هرچیز دیگه ای در انسان‌ها به شکل اعجاب‌انگیزی گسترده ست.
فردی که در جامعه‌ای رشد کرده که تاکید بر مهم بودن دهش بوده و نه تنها به شکل فیزیولوژیکی پاداش دریافت کرده بلکه تایید دیگران و دریافت توجه هم این پاداش‌ رو دو چندان کرده ،با فردی که درخانواده و جامعه بزرگ شده که به اون تاکید شده که گلیم خودش رو از آب بکشه بیرون و قانون جنگل که یا باید بخورد یا خورده بشه ،به اون تاکید شده قطعا رویکرد‌هایی بسیار متفاوتی در مورد دهش خواهد داشت.
کسی که در جامعه‌ای بزرگ شده که هربار سخاوتمندی به خرج داده باعث بالا رفتن جایگاه اجتماعی اون شده و کسی که هربار دهشی انجام داده از او سو استفاده شده و در حقیقت به جای پاداش تنبیه دریافت کرده رویکرد‌های متفاوتی رو پیش خواهند گرفت.

معمولا نظام‌های ارزشی زمانی وارد عمل میشن ،که انسان‌ها بین دوراهی‌هایی برای بخشش و سخاوتمندی قرار می‌گیرند ولی از اونجایی که نظام‌های ارزشی خودشون میتونن باهم همپوشانی داشته باشند دوراهی‌های جدید نیز بوجود میاد.
مثالی که من از کمک به فرد مستنمند در بخش باور‌ها ارائه کردم دقیقا به همین نکته اشاره می‌کنه، که چرا شما در حین اینکه فردی در خیابان از شما درخواست کمک می‌کنه، دچار سردرگمی در کمک کردن میشید، که کاملا هم طبیعیه و دلایل‌ اون رو تا حدی توضیح دادم.

بسیاری از نظام‌های ایدئولوژیک ،با ارائه‌ی روایت‌های متنوع سعی می‌کنند که پاداش‌های والاتری برای سخاوتمند و تنبیه‌های دردناک تری برای خشک‌دستان به تصویر بکشند. چه این روایت‌های دوگانه‌ی آتش-گلستان و عذاب-رحمت سمبولیک باشند و چه کاملا واقعی٬ سعی در بوجود آوردن ارزش‌هایی دارند که یک انسان خردمند میتونه به سادگی این ارزش‌ها رو تشخیص بده و در زندگی خودش بدون نیاز به اینگونه روایت‌ها جاری کنه. کاملا واضحه که برای افرادی که در جهت خلاف خردمندی و سطحی نگری حرکت میکنند، اینگونه روایت‌ها میتونه تا حد زیادی کارساز باشه.

پیام بگذارید

17 − 15 =