هیچ چیزی مانند بی نظمی و تداخل وظایف نمیتواند یک سازمان را فشل کند ، بعد از توسعه شرکت و خلاص شدن از معضلات فضای کاری بزرگترین مشکل نداشتن واحد های مستقل و شرح وظایف تدوین شده بود .
بنابراین تصمیم گرفتیم با جداسازی واحد ها و انتخاب سرپرست و مدیر برای هر واحد و جدا کردن پرسنل هر واحد از یکدیگر این چارت سازمانی را محقق کنیم .
ولی سوال اینجا بود که مدیر از کجا بیاوریم ؟ مدیر با تجربه با حقوق بالا استخدام کنیم یا از پرسنل موجود استفاده کنیم ؟
جواب روشنی وجود نداشت ، بعضی از واحد ها که پرسنل با تجربه و با سابقه داشتند مستعد انتخاب مدیر از بین افراد بودند مثل واحد اداری و پشتیبانی ، ولی بعضی از واحد ها مانند واحد فروش دارای یک مدیر با تجربه نبودند و مجبور بودیم از خارج از شرکت مدیر فروش استخدام کنیم ولی مدیران با تجربه که از خارج از سازمان می آمدند حقوق بسیار بالایی میگرفتند ، با سازمان آشنا نبودند و از همه مهمتر توانایی آنها بررسی نشده بود
بررسی کردن توانایی مدیرانی که از خارج شرکت وارد میشدند مستلزم زمان بود ، و این زمان باید داخل واحد سپری میشد و همین امر باعث میشد این فرد در بین سایر پرسنل داخل واحد وجهه مدیریتی خود را از دست بدهد
انتخاب مدیر از بین پرسنل بسیار مشکل تر بود ، عدم پذیرش سایر پرسنل از یک طرف و بی تجربگی و عکس العمل های هیجانی از طرف دیگر این کار را مشکل میکرد .
در نهایت تصمیم بنده بر این شد که از طریق واحد آموزش روی خود پرسنل موجود سرمایه گزاری شده و آنها را به سطح علمی مناسب برسانیم و به شکلی برای مدیریت یک واحد یک شخص آموزش ببیند و در خود سازمان رشد کند ، این کار چند مزیت داشت :
1- داشتن مدیران معتمد و وفادار
2- احساس پیشرفت شغلی در بین کلیه پرسنل
3- حذف مشکلات استخدام از خارج از شرکت
و...
البته معضلات زیادی هم داشت که به مرور زمان نمود پیدا می کرد .
بعد از تصمیم گیری در مورد مدیران و تفکیک واحد ها و ساخت چارت سازمانی ، شرح وظایف هر کس مکتوب شد ، ولی از نظر من هیچ وقت کاربردی نشد چرا که کسی به شرح وظایفش عمل نمیکرد ، همه باید هرکاری که مدیرشان به آنها تفویض میکرد انجام میدادند و پرسنل هم نمیتوانستند بگویند این جزو شرح وظایف من نیست !
نوشتن و مکتوب کردن شرح وظایف یک مقوله است و پیاده سازی آن دشوار ترین کار ، بنابراین وقت زیادی سپری شد تا این فرهنگ جا بیفتند که مدیران از پرسنل کاری خارج از شرح وظایف نخواهند و اگر قرار است شرح وظیفه جدیدی تخصیص داده شود ابتدا باید شرح وظیفه مکتوب شود و قبل از تخصیص راجع به آن با افراد گفتگو شود و سپس از آنها درخواست انجام کار نمود .
تداخل شرح وظایف یکی دیگر از معضلات سازمان بود ، به عنوان مثال برخی از کارها بین واحد مالی و اداری مشترک بود و این دو واحد مدام کارها را به هم ارجاع میدادند ، بنابراین ناچار بودیم حتی کوچکترین مسائل را لیست کرده و به سراغ فرآیند سازی برویم که مقوله جدایی از شرح وظایف بود که در مورد آن در تجربیات بعدی صحبت خواهد شد
User Review
Total Score
No Comment Post yet
Submit Comment
Your Score